نوشته ها و شعر هاي فردوس اعظم

ساخت وبلاگ
روز جمعه، ۱۵ ثور ۱۴۰۲ خورشیدی برنده‌گان دوازدهمین دور جوایز آکادمی کلک زرین در کابل اعلام شد. در محفلی که در دفتر مرکزی نهاد «افغان ادبی بهیر» به منظور تفویض جوایز کلک زرین در شهر کابل برگزار شده بود، آقای صدیق‌الله بدر یکی از اعضای هیئت داوران اکادمی کلک زرین به نماینده‌گی از آکادمی کلک زرین در پیوند به پیشینه‌ی فعالیت‌های دوازده ساله‌ی اکادمی کلک زرین سخنرانی کرد و در باره‌ی ویژه‌گی‌های شعرها و نوشته‌های برنده‌گان‌ جایزه‌‌های سال ۱۴۰۲ خورشیدی اکادمی کلک زرین، دیدگاه هیئت داوران سال ۱۴۰۲ خورشیدی را بیان کرد. آقای بدر در ادامه‌ی سخنانش گفت: اکادمی کلک زرین، یک نهاد ادبی آزاد متشکل از نویسنده‌گان افغانستان است که همه ساله به شماری از آثار برتر شاعران و نویسنده‌گان‌ افغانستان و کشورهای دارای زبان و فرهنگ مشترک با مردم افغانستان، جوایزی را اعطا می‌کند. خوش‌بختانه امسال در کنار چند اثر ارزشمند فارسی و‌ پشتوی متعلق به شاعران‌ و‌ نویسنده‌گان افغانستان، دفتر شعرهای شاعر و داستان‌نویس و پژوهشگر نام‌آشنای جمهوری تاجیکستان‌ آقای فردوس اعظم با نام (زخم‌های شکفته) برنده‌ی جایزه‌ی کلک زرین شناخته شده است.جایزه‌ی بیرون‌مرزی فارسی اکادمی کلک زرین، قبل از این، به دفترهای شعرهای سه تن از شاعران و‌ نویسنده‌گان نامور و توانای جمهوری تاجیکستان بانو فرزانه خجندی، آقای آذر سلیم‌ و استاد عبدالجبار سروش تفویض گردیده بود.دفتر زخم‌های شکفته، مجموعه‌ی تازه‌ی شعرهای شاعر قامت‌افراز و بالنده آقای فردوس اعظم که از سوی هیئت داوران بخش فارسی آکادمی کلک زرین برنده‌ی جایزه‌ی ادبی کلک زرین سال ۱۴۰۲ خورشیدی شناخته شده، حاوی زیباترین نمونه‌ها‌ و خوشه‌های گلستان شعر معاصر تاجیکستان است که مورد استقبال ویژه‌ی جامع نوشته ها و شعر هاي فردوس اعظم ...
ما را در سایت نوشته ها و شعر هاي فردوس اعظم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : firdavso بازدید : 189 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:14

جنگ مثل سایه، همیشه همراه‌مان است. گردبادِ خشم‌گینی که ستون‌های زندگی را می‌شکند و چیزی جز ویرانی و ناامیدی باقی نمی‌گذارد.من و خانواده‌ام سال‌هاست که به آن عادت کرده‌ایم. مثل یک مهمانِ ناخواسته حاضر به رفتن نیست. اما این سایه ی نوآمده، این سایه ای که سیاهی ترسناک‌تری را زاییده است، فرق می‌کند. تاریک‌تر، وحشت‌انگیزتر و مثل وَبای همه‌گیر همه‌چیز را آلوده کرده است...آن بعدازظهر، مثل روز‌های پیش، سنگینی ناامیدی و احساسِ سُستی شانه‌های باریکِ مادرم را آویزان کرده بود. آفتاب از پشتِ شیشه‌های شکسته‌ی پنجره‌مان به خانه می‌تابید و روی صورتِ نهیب و چشمانِ بی‌رنگش می‌نشست. پوستِ روی استخوانیش پُرآژنگ شده بود. حالِ خواهرم بد‌تر از او، جسمِ کوچکش لاغر‌تر و چشمانش مثل عروسکِ یکپایه اش که همیشه در گوشه اتاق می‌خوابید، بی‌رنگ‌تر می‌نمودند. دنده هایمان مانند کلید‌های پیانو از بدنمان بیرون ‌زده بود. سال‌ها پیش پدرم که آن وقت زنده بود، گفت: "جنگ مانند سرطان است، آرام - آرام هر چیزی را که با آن در تماس است، می‌خورد".تمام تلاشم را به کار بُردم تا اگر حتی دستم زیر سنگ هم برود، چیزی برای خوردن پیدا کنم. اما این کار مثلِ تلاش برای صیدِ ماهی در بسترِ یک رودخانه ی خُشک بود. هیچ وقت این قدر احساسِ درماندگی نکرده بودم. روزِ گذشته آخرین دَستپانه ی مادرم را با بَهای ناچیز فروختیم.* * * *گویی شهرِ ارواح بود. خیابان‌ها مثل شکمم خالی، فروشگاه‌ها مانندِ دهانم بسته، تنها گاهی صدای انفجار از دوردست می‌آمد و سکوت را می‌شکست. ساختمان‌ها ریخته و گوشه‌ها پر از آوار بود. بوی دود و باروت در هوا می‌پیچید. نمی‌توانستم در حینِ راه رفتن احساسِ ترس نکنم. هر لحظه ممکن بود در تیررس قرار بگیرم. سرم را مثل متهمان پائین انداخ نوشته ها و شعر هاي فردوس اعظم ...
ما را در سایت نوشته ها و شعر هاي فردوس اعظم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : firdavso بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:14